English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vegetable oil U روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
linstock U چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
menorah U شمعدانی که در کشتیهای جنگی یهود بکار میرفته
warp-weighd loom U دارهای وزنی [این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
synthetic oils U روغنهای مصنوعی روغنهای ترکیبی
mist lubrication U روغنکاری پاششی روغنکاری چکانشی روغنکاری چکهای
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
volatile oils U روغنهای فرار یا بخارشدنی
enfleurage U عطرگیری بوسیلهء روغنهای جاذبinflame
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
pulsatilla U شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
white line U خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
aromatherapist U معالجهگر که از ماساژ با روغنهای معطر استفاده میکند
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
boast U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
muller U سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
boasts U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
cullet U خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
boasted U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
nixie tube U یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
check sum U جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
decking U تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
winching U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
additions U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
addition U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
winches U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winch U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
winched U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
palmitic U اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
jeweller's putty U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
malines U تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
putty powder U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
law calf U پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
lard to butter U جازدن کره بوسیله امیختن باچربی هاو روغنهای دیگرمانند پیه خوک
strobe U سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
framebuffer U یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
algol U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
collator U ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
head load control U روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
gpss U زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
vegetal U نباتی
vegetative U نباتی
vegetable U نباتی
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
scripsit U بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
margarin U کره نباتی
humus U خاک نباتی
honeydew U شهد نباتی
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
compressor bleed air U هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
autonomic nervous system U دستگاه عصبی نباتی
the nervous system U سلسله پیهای نباتی
vegetation U نشو و نمای نباتی
neurovegetative system U دستگاه اعصاب نباتی
vegetative nervous system U دستگاه عصبی نباتی
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
vegetable kingdom U جهان گیاهان مولود نباتی
peat U زغالسنگ نارس خاک نباتی
sympathetics U سلسله پیهای نباتی باشد
galenical U دوای نباتی داروی جالینوسی
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
jute U کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
sponge cakes U کیکی که با روغن نباتی درست میشود
sponge cake U کیکی که با روغن نباتی درست میشود
parasympathetic U عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
parasympathetic U وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
paduasoy U پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
zone bits U بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
ebcdic U کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
oil lubrication U روغنکاری
lubrication U روغنکاری
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
flood oiling U روغنکاری گردشی
lubrication order U دستور روغنکاری
lubricate U روغنکاری کردن
lubrication technology U تکنیک روغنکاری
splash lubrication U روغنکاری تزریقی
one shot lubrication U روغنکاری گروهی
centralized lubrication U روغنکاری متمرکز
lubricated U روغنکاری کردن
circulation oiling U روغنکاری گردشی
drip oil lubrication U روغنکاری قطرهای
oil splash lubrication U روغنکاری تزریقی
oiling U روغنکاری کردن
oils U روغنکاری کردن
flood lubrication U روغنکاری سیلابی
lubricating U روغنکاری کردن
gravity lubrication U روغنکاری سقوطی
gas lubrication U روغنکاری گردی
lubricates U روغنکاری کردن
oil U روغنکاری کردن
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
res ipsa loquitur U این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
forced flood lubrication U روغنکاری تحت فشار
oil circulating lubrication U روغنکاری نوع گردشی
pressure lubrication U دستگاه روغنکاری فشاری
oil bath lubrication U روغنکاری حمام روغن
centralized oil shot system U روغنکاری متمرکز فشاری
centrifugal lubrication U روغنکاری گریز از مرکز
high pressure lubrication U روغنکاری فشار قوی
mobile lubricating equipment U تجهیزات روغنکاری متحرک
masks U یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask U یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
oil shot system U سیستم روغنکاری تحت فشار
drum type lubricating pump U پمپ روغنکاری نوع غلطکی
force feed circulation oiling U روغنکاری گردشی تحت فشار
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
skid pad U محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com